اوضاع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی اروپا از سال 1815 تا 1830
برگردان: احمد بهمنش
وضع اجتماعی:
طبقات عمدهی جمعیت اروپا عبارت بود از نجبا، بورژوازی، کارگران، روستائیان. نجبا هنوز امتیازات مهمی داشتند، بجز در انگلیس که نجبا منحصراً مالک زمینهای بزرگ بودند. بورژوازی طبقهای ثروتمند، آزادیخواه، صلح طلب به شمار میرفت و برای او بهترین طرز حکومت، مشروطه سلطنتی بود. در نواحی غربی انگلیس، این طبقه نیرومند و دارای جمعیت زیاد بود ولی در قسمتهای شرقی که شهرها کم و کوچک بود این طبقه قدرت و جمعیتی نداشت. بورژوازی با طبقهی نجبا مبارزه میکرد منتهی خود، از کارگران، که در انگلیس طبقهای زحمتکش، پرکار و کم حقوق را تشکیل میداد میترسید. در سایر کشورها صنایع بزرگ بزحمت توسعه مییافت. وضع روستائیان، درکشورهای مختلف، متفاوت بود، این طبقه به طورکلی آزاد بودند، اما در روسیه و مجارستان، هنوز نظام ارباب و رعیتی (سرواژ) وجود داشت.در امریکا، طبقه نجبا با روی کار آمدن حکومتهای جمهوری، از بین رفت و برعکس، برده فروشی یعنی خرید و فروش سیاهان، با وجود مخالفت عدهای از اروپائیان، از قبیل ویلبرفورس (1) انگلیسی، وجود داشت. برده فروشی (اسکلاواژ) در آسیا و افریقا، بخصوص در کشورهای اسلامی، بسیار رایج بود.
وضع اقتصادی:
کار تازهای که در کشاورزی جلب نظر میکند، استعمال نخستین ماشینهای کشاورزی در انگلیس و کشورهای متحد امریکا، به علت کمبود کارگر، میباشد.در مورد توسعهی صنایع ماشینی در انگلیس باید به اختراع عکاسی به وسیله نیپس (2)، اختراع شمع، روشنائی به وسیله گاز، آب طلاکاری با برق، واگن اسبی، توربینهای آبی، ظرف خمیرگیری مکانیک، ماشینهای نساجی، تلگراف، جواهر بدلی، ماشین دوخت اشاره کرد، منتهی از این اختراعات استفاده محدودی به عمل میآمد، کارگران با رواج و توسعه صنایع ماشینی مخالفت میکردند و در اغلب نقاط دنیا از این پیشرفتها اطلاعی نداشتند.
بازرگانی پس از آنکه محاصرهی بری از بین رفت، جان تازهای گرفت، لیکن مسأله حمایت از تجارت داخلی هنوز طرفداران متعدد و نیرومندی داشت. نظر اغلب کشورها افزودن موانع گمرکی برای حمایت از صنعت ملی یا تهیه عواید بیشتر بود. در آلمان، تقسیمات کشوری به حدی زیاد بود که کشورها به ایجاد اتحادیههای گمرکی پرداختند.
پیشر فت بازرگانی، نتیجهی پیشرفت وسایل حمل و نقل بود، بر سرعت دلیجانها افزوده شد، کانالهائی احداث گشت، کشتیهای بادبانی و بخاری تغییراتی به خود گرفتند، سرویسهای منظمی برای مسافرت در اقیانوس دایر شد، و نخستین راه آهن توسط استفن سون (3) درسال 1825 در انگلیس به کار افتاد.
علت دیگر توسعه بازرگانی، افزایش اعتبار، وام دادن و وام گرفتن، توسعه بانکها و فراوانی سرمایههای در جریان بود. در این موقع، لندن مرکز فعالیتهای بانکی دنیا محسوب میشد.
از علمای صاحب نظر اقتصاد سیاسی میتوان از سه (4)، اهل فرانسه، که عقایدی روشن و ساده داشت، و سیسموندی (5)، اهل سویس، که مخالف با عقیده آزادی عمل و طرفدار مداخله دولت بود، و مولر (6) آلمانی که مخالف فلسفه مادی سیستمهای زمان خود بود، نام برد.
مذهب:
تجدید حکومت سلطنتی، موجب عکس العملی مذهبی در اروپا شد که از مختصات آن، دست کشیدن از شک فلسفی قرن هجدهم، توجه به تقوی و عبادت، ائتلاف نزدیکتر میان مذهب و حکومت، بخصوص در کشورهای کاتولیک که موافقت نامههائی با پاپ امضا کرده بودند، بود؛ فرقه یسوعیها بار دیگر دایر و فرقههای تازهای ایجاد شد، کار تبلیغ و دعوت توسعه یافت، جنبشهای مذهبی ملی (گالیکانیسم، ژوزفیسم) به نفع عقیده جدیدی که اطاعت از پاپ بود، (اولترامونتانیسم) از بین رفت.در بین پروتستانها، تغییرات کمتری به چشم میخورد. در انگلیس، دو نظر متفاوت، موجب تجزیه کلیسای آنگلیکن شد و در نتیجه دو کلیسا به وجود آمد، یکی کلیسای عالی (7) علاقه مند به سنتها و ظواهر مذهبی، و دیگر کلیسای عادی (8) که آزادیخواه تر بود. در انگلیس و آلمان فرقههای متعدد جدیدی ظهورکرد و پارهای از پروتستانها خواستار جدائی کلیسا از حکومت شدند. در کشورهای متحد امریکا، گذشت و مسامحهی مذهبی بیش از اروپا بود و مردم از شعب مختلف مسیحیت پیروی میکردند و متودیستها (9) و باتیستها (10) اکثریت داشتند و در سالها1827 ، اسمیث (11) نامی فرقهی مورمونها (12) را که عارف مسلک و طرفدار قبول چند زن یا چند شوهر بودند، پایه گذاری کرد.
آزاد مسلکی و اغماض مذهبی در همه جا پیش میرفت و حتی در اسپانیا هم به پروتستانها آزادی داده شد، ولی در روسیه، کلیسای ارتدوکس، مردم را به قبول دیانت ارتدوکس وامی داشت و در این راه از کمک دولت استفاده میکرد. در فرانسه یهودیان از حقوق سایر افراد فرانسوی برخوردار بودند و در سایر کشورها هم آزادی عمل داشتند، لیکن در روسیه شکنجه و آزاد میدیدند.
در سایر مذاهب پیشرفت و تحولی بروز نکرد ولی تبلیغ مذهب مسیح به وسیله هیأتهای مذهبی، گاهی موجب عکس العملهای شدیدی درکشورهای آسیائی
میشد.
فلسفه:
مشهورترین فیلسوف این عصر، هگل آلمانی، دستگاه فلسفی بزرگی را بنیان نهاد که تأثیر مهمی در افکار جهانی بخشید. هگل، فلسفه خود را با منطق آغاز کرده، مفاهیمی مانند وجود و ماهیت و علت و غیره را تعریف میکند. وی در جهت مقابل مذهب انتقادی کانت قرار میگیرد و مدعی امکان معرفت فلسفی میشود. به عقیدهی او حتی خدا را نیز، که عقل عمومی یا جهت عقلی عالم است میتوان شناخت و فهمید. طبیعت سیر تحولی معینی دارد که از مکان و ماده غیرمتعین آغاز میشود تا به وجود انسانی برسد. تفکر فلسفی هگل بر مبنای دو مفهوم متقابل است که به طور دائم و ثابت باهم روبرو میشوند و بعد از تأثیر و تأثر متقابل باهم اتحاد میپذیرند (وضع (13)، وضع مقابل (14)، وضع مجامع (15)). به این ترتیب در انسان، روح ازجنبه ذهنی شخصی در مقابل روح از جنبه عینی قرار میگیرد، اما این تقابل در علم اخلاق از میان میرود و جای خود را به ائتلاف و اتحاد میدهد. هگل از سیاست نیز بحث میکند و در بحث سیاسی طرفدار حکومت سلطنتی (16) است و جنگ را صحیح و مجاز میداند و همچنین دربارهی تاریخ و علوم وارد بحث میشود. فکر انسانی به عقیده او آزادی مطلق را در هنر و دین و فلسفه به دست میآورد و پیوسته میخواهد نشان بدهدکه در همهی این مطالب، مفاهیمی با همدیگر تقابل مییابند و تقابل آنها سرانجام، به اجتماع و ائتلاف میرسد، و سرانجام با از میان رفتن این تضادها در سیر نهائی خود، انسان به درک «مطلق» نایل میآید.بنتام (17)، فیلسوف انگلیسی، عالم اخلاقی است و در اخلاق، مشربی را که از طریقت اپیکور سرچشمه میگیرد، تأسیس میکند و مدافع این اصل که لذت همان خیر است و الم چیزی جز شر نیست، میگردد. در نظر او، لذات همگی به یک درجه از اعتبار نیستند و باید طبقه بندی عقلی و منطقی دربارهی آنها قائل شد تا بتوان به کمال مصلحت و منفعت، به معنای صحیح خود رسید و از تأسف و ترک لذائذ و از دست دادن مصالح برکنار ماند.
علوم:
پیشرفت علوم، در نتیجهی توسعهی تعلیمات و ارتباط بیشتر دانشمندان کشورهای مختلف، سرعت بیشتری به خود گرفت. در ریاضیات، بخصوص دربارهی مطالبی که تا آن موقع مورد مطالعه قرار گرفته بود، دقت و تعمق بیشتری به عمل آمد، عدهای به بررسی تاریخ اکتشافات علمی پرداختند و از ریاضیات، در فیزیک استفاده شد.در فیزیک، گرماسنج با حداکثر و حداقل درجه حرارت اختراع شد، مایع کردن بخارات نیز صورت عمل به خودگرفت؛ اورستد (18) به مطالعهی انحراف عقربه مغناطیسی به وسیله جریان برق پرداخت: اُهم (19)، جریانهای الکتریکی را بررسی کرد و ساختن وسایل تولید برق به وسیله مغناطیس شروع شد. در شیمی، برزلیوس (20)، علامت گذاری را معمول کرد و از این پس، هر عنصر، به وسیله یک یا دو حرف الفبائی، با نمایندهای (اکسپوزان) که معرف تعداد اتمهای آن بود، معرفی میشد. میچرلیخ (21)، همشکلی بلورها در اجسام مختلف (ایزومورفیسم) را کشف کرد و خاصیت هدایت برق را از چندین جسم ساده جدید سلب کرد (Lithium, Brome, Selenium, Vanadium, Cadmium, Thorium, Zirconium آلومینیوم، Glucinium)؛ در شیمی آلی هم پپشرفتهای زیادی حاصل شد (کشف یودوفورم، بنزین، اسیدهای چربی، آنی لین، مرفین و غیره).
زمین شناسی به صورت علمی متمایز و مستقل درآمد و به بررسی تاریخ زمین و تغییرات کنونی آن پرداخت و با توجه به مطالعهی فسیلها، علم تازه ای، به نام دیرین شناسی (پالئونتولوژی)، برای تحقیق دربارهی موجوداتی که امروز از میان رفتهاند به وجود آورد. بزرگترین گیاه شناس این دوره، دوکاندول (22)، کتاب مفصلی دربارهی گیاه شناسی توصیفی و طبقه بندی گیاهان نوشت. فرانسه، چند پزشک معروف، از قبیل بروسه (23)،کورویزار (24)، لائه نک (25)، به دنیا تقدیم کرد. پیشرفتهای شیمی، کمک زیادی به پیشرفت داروها کرد.
تاریخ، به صورت یکی از علوم دقیق و ثابت مورد توجه قرارگرفت؛ در همین زمان، پیش از تاریخ و باستان شناسی به وجود آمد؛ عدهای به بررسی تاریخ ملل قدیم مشرق پرداختند؛ شامپولیون به خواندن خطوط مصری توفیق یافت، کاوشهائی در آشور شروع شد و برای کسب معلومات بیشتر دربارهی یونان و رم و درک حقایق تاریخی و اجتماعی و علمی این دو کشور، کوشش بیشتری به کار رفت. تاریخ نویسان معروفی در فرانسه (Guizot, Thierry) و آلمان (Raumer, Schlosser, Otfried, Muller, Niebuhr)
ظهورکردند. واژه شناسی (26) (مطالعه دستوری زبانها و متنها) و زبان شناسی (27) (بررسی تاریخی و مقایسهای زبانها) به موازات تاریخ، پیش رفت و به شناسائی لهجههای قدیم، سانسکریت، دستور زبانهای وابسته به زبان لاتن و ژرمنی کمک شایانی کرد. در علم حقوق دقت و تعمق بیشتری شد و به جستجوی مآخذ و ریشهها و همچنین توجیه آن به وسیله نظریههای مختلف فلسفی پرداختند.
ادبیات:
در ادبیات، پیروزی و غلبه، در اغلب کشورهای اروپائی، با رمانتیسم بود. شعرای فرانسه بکلی ازکلاسی سیسم دست کشیده، الهامات شعری خود و قالب شعر را به صورت تازهای درآوردند. این کار با لامارتین (نخستین تفکرات، تفکرات جدید، ژوسلن (28)) که منظومههائی ساده، احساساتی، محزون، نمونه کامل اشعار رثائی لطیف، عاشقانه، با تمایلاتی مبهم و اصیل و با اشعاری موزون و مناسب برای موسیقی داشت شروع شد و وین یی و ویکتور هوگو نیز همین روش را در پیش گرفتند. وین یی (منظومههای قدیم و جدید، الوئا (29)) شاعری بدبین، با مناعت و راسخ، و متفکری غمگین و منزوی و دارای فضائل عالی اخلاقی بود؛ ویکتور هوگو، هنرمندی پرکار و بلیغ بود که متباین ترین عواطف را مربوط ساخته، الهامات تغزلی، حماسی، هجوآمیز را به هم میآمیخت و از اشارات (مظهر = Symbole ) و تضادها طرفداری میکرد و اشعاری پرشکوه با کنایات و استعاراتی تند و نوظهور و گاهی شگفت آمیز، داشت و به طورکلی خوش بین و نیرومند بود (قصاید، اشعار شرقی، برگهای خزان و...). در انگلیس، دومین گروه رمانتیک با بایرون، شلی (30) و کیتس (31) ظهور نمود و الهامات شاعرانه را با رنگ انقلابی که به آن داد تجدیدکرد. بایرون زندگی پرحادثه و نامنظمی داشت و این مطلب در آثار او هویداست (چایلدهارولد (32)، دزد دریا، لارا (33)، دون ژوان، مانفرد (34) در این آثار، او خود به صورت قهرمانی شوم، عبوس و محزون ظاهر میشود؛ وی به بیان احساسات خشن و فاسد پرداخته، دوروئی و ریای جامعه را در اشعاری نغز به باد انتقاد گرفت و توجه به آثار و دورنماهای خارجی (Exotisme) را در انگلیس رواج داد. عقاید شلی برای هموطنان او چنان زننده و تند بود که وی ترجیح داد در غربت و دور از وطن به سر برد؛ وی منظومههای تغزلی موزون و تابناکی سرود، و در آنها عشق به آزادی، هیجان شدید خود علیه قرارهای اجتماعی و همچنین علاقهی خود به مسأله وحدت وجود را اظهار کرد (آلاستور (35)، لائون و سیت نا (36)، آدونه (37)، اپیپ سی کیدیون (38)). کیتس، به مناسبت تکامل اشعار، وجد و نشاطی که در انشای شاعرانه داشت، شوریدگی و هیجان عمیق، و شوق و شوری که در طلب زیبائی به کار میبرد، سرآمد دیگران بود (اندیمیون (39)، هیپریون (40)). در آلمان، گذشته از آثار اخیرگوته، آثار دو تن از شاگران دیگر که از رمانتیسم دور افتاده بودند، جلب نظر میکند: یکی از این دو تن، روکرت (41) است که درترویج حس احترام و علاقه مندی به آثار و دورنمای خارجی، با سبکی جالب کوشید (قصاید مجهز، گل سرخ مشرق) و پلاتن (42) نیز ستایشگر شرق و در اندیشه زیبائی ظاهر و تجسمی بود (غزلها (43)).هاینه (44)، منظومههای متعددی که اغلب از رمانتیسم الهام میگرفت، با قریحهای سرشار، احساساتی عالی، تقریباً در قالب کلاسیک، گاه سیاسی، استهزائی و هجوآمیز سرود و تلخکامی و شادی را در آنها به هم آمیخت (اشعار، کتاب سرودها، انترمزو (45))، دریای شمال).در ایتالیا، جنبهی میهن پرستانه رمانتیسم، بیش از جنبه ادبی آن بود و در واقع ندائی برای آزادی محسوب میشد که مانزونی (46) (سرودها) و لئوپاردی در توصیف و تجسم آن تلاش میکردند، زندگی نابسامان لئوپاردی در آثار او که بدبینی و نومیدی از آن ظاهر است، منعکس میباشد. وی در سراسر این آثار به توصیف درد، حساسیت فوق العاده، و نالههای تسلی ناپذیری که عشق و طبیعت، هیچ یک، آن را آرام نمیکند، پرداخته است. سایرکشورهای اروپائی در زمینهی ادبی فقیرتر بودهاند. از شعرای این دوره در اسپانیا باید از کوئن تانا (47) و اسپرون سدا (48) که غزلسرائی پرشور و نافرمان بوده است نام برد. از شعرای معروف روسیه ژوکوفسکی (49)، معارف پیشه و خیال پرداز، کریلوف (50) داستان سرای خشن و پوشکین (اوژن اونیه کین (51)) و از دانمارک اولن شلگر (52) و از سوئد، تگنر (53)، مؤلف منظومهای ملی، به نام افسانه فوی تیوف (54)، میباشند.
تئاتر فرانسه با درامهای هوگو و دوما (پدر) شکوه و جلوه خاصی به خود گرفت؛ این دو نویسنده معروف، تراژدی و کمدی را به هم آمیخته، از تاریخ قرون وسطی الهام میگرفتند و به آثار خود رنگ محلی داد، به موضوعهای تازه و تند توجه مخصوص داشتند مانندهانری سوم، شارل هفتم، برج نل (55) اثر دوما، کرومول، هرنانی، روی بلاس (56)، اثر هوگو. گذشته از درام که جای تراژدی کلاسیک را گرفت، کمدی به صورت نمایشنامههائی که در ضمن آن سرودهائی در وصف شراب و تا حدی انتقادی و هجوآمیز گنجانده شده بود درآمد و اسکریب (57) از بهترین نویسندگان در این زمینه میباشد. بزرگترین درام نویس آلمان، گریل پارزر (58) است (پوست زرین، خوشبختی و پایان کار شاه اتوکار (59)، امواج دریا و امواج عشق، که موضوعهای متنوع با قالبهای مختلف و بسیار زنده داشت و در شرح حوادث داستان، و هنر ایجاد توهم، ماهر و زبردست بود. پلاتن شاعر آلمانی کمدیهای هجوآمیزی تنظیم کرده و شلی انگلیسی دو درام زیبا نوشت است.
رمان نویسی بخصوص در فرانسه توسعه یافت و ظاهراً رمانهای تاریخی مورد توجه نویسندگان و مردم بوده و بهترین رمانهای این دوره: رمان پنجم مارس اثر وین یی، آثار متعدد و عامیانهی دوما پدر (سه تفنگدار،کنت دومونت کریستو)، حکایات واقعی، هنری، ساده و گیرای مریمه (60) (وقایع نگاری زمان شارل نهم، کارمن (61)، کولومبا (62)) میباشند. در سایر انوع رمان باید از آدولف اثر بن ژامن کنستان (63)، که با روانشناسی دقیقی تنظیم یافته و قصههای توهمی و اسرارآمیز نودیه (64)، یاد کرد. در آلمان نیز رمان تاریخی جالبی به نام لیختن اشتاین به وسیله هوف (65) نوشته شده و در ایتالیا هم مانزونی، به همین سبک، رمانی موسوم به نامزدها (66) نوشته است که اثر ساده، اخلاقی، ملی، با جزئیات بدیع و جالب و مؤثر میباشد. پوشکین گذشته از شاعری در رمان نویسی نیز شهرت داشته (دختر سروان، بی بی پک).
از آثار مختلف دیگر، در فرانسه باید به هجونامههای پل لوئی کوریه (67)، خطابههای مونتالامبر (68)، رسالات دینی و اجتماعی لامونه (69)،کتاب فلسفی کوزن (70)، در انگلیس به شرح حال عحیبی که دوکوئین سی (71) نوشت (اعترافات یک تریاک خوار)، در آلمان به سفرنامههایهاینه، اشاره کرد. ادبای آسیائی در مقایسه با اروپائیان در این دوره اهمیتی نداشتند: در هند، رام موهن رای (72) به انتشار رسائل مذهبی پرداخت و رمانهای متعددی در ژاپن انتشار یافت.
هنرهای تجسمی:
نفوذ رمانتیسم، در هنرهای تجسمی نیز محسوس بود، چنانکه در معماری از هنرگوتیک تقلید میشد، با آنکه کلاسی سیسم هنوز قدرت خود را از دست نداده بود؛ موزه حجاری و موزه نقاشی مونیخ را به سبک رنسانس ساختند و در پاریس، ایتالیا، سن پطرسبورگ، ورشو، کاخها، عمارات مخصوص بورس و کلیساهائی بنا شد.حجاری و مجسمه سازی نیز همین وضع را داشت و توروالدسن (73) دانمارکی با ظرافت و قدرت کم نظیری به تقلید هنر یونانی پرداخت (شیرلوسرن (74)، ورود اسکندر به بابل، ونوس، الهههای زیبائی و...). در سایر نقاط، ابتکار کمتری دیده میشود و به تجمل و ظریف کاری توجه مخصو ص مبذول شد.
در نقاشی، غلبه رمانتیسم سریع تر بود؛ ژریکو (75) فرانسوی به پردههای خود حالت جذبه و حیات داد و رئالیسم (واقعیت) و توهم را به هم آمیخت (کشتی شکسته مدوز (76)، سوار مجروح، دربی دپسوم (77))؛کونستابل (78) انگلیسی، هم خود را صرف منظره سازی و دورنما کرد و بیشتر به نقاشی ییلاقها و مزارع میهن خود پرداخته، با قدرت و شدت و با به کار بردن رنگهای فوق العاده متنوع سرگرم این کار بود. در خارج از اروپا، تنها کشور ژاپن آثار نقاشی جالبی داشت و در این سرزمین، هوکوزائی (79)، ایدئالیسم و رئالیسم را به هم تلفیق داد. وی ذوق و قریحه حیات داشت و در رنگ آمیزی کمتر از نقاشی نبود.
موسیقی:
بزرگترین موسیقی دانان این دوره هنوز هم از آلمانیها بودند: وبر (80)، اپراها (فرای شوتز (81)، اوریانت (82))، و قطعاتی در موسیقی تغزلی (سونات) و آوازهای دسته جمعی (کنسرتو) تنظیم کرد؛ وی از لحاظ شور و جذبه و قدرت تخیلی خود، رمانتیک بود ولی ظرافتی مخصوص به خود داشت و ارتباط خود را با موسیقی قدیم حفظ کرد. شربر (83) با آنکه در جوانی از دنیا رفت آثار قابل ملاحظهای از خود به یادگار گذاشت که شامل ده سونات برای پیانو، پرشور و احساساتی، هشت سمفونی زیبا، قطعات چهارقسمتی (84)، آوازهای ساده و عامیانه و به طورکلی مجموعهای بدیع، ساده، شاعرانه و بی عیب، بود.از موسیقیدانهای سایر کشورها، کروبی نی (85)، اهل ایتالیا، قطعاتی در نماز (Messe) و اپراهائی با پیش درآمدهای محکم و درامی داشت. روسی نی (86)، ایتالیائی هم اپراهای معروفی تنظیم کرد (ریش تراش سویل، اتللو، سمیرامیس، گیوم تل) و با آنکه عدهای آثار او را پیش پا افتاده و مبتذل پنداشتهاند باید گفت که دارای آهنگ و لحن بسیار زیبائی بودهاند.
تعلیم و تربیت:
انقلاب فرانسه، تعلیم و تربیت را تعیمم داد و بر تعداد مدارس در اروپای غربی افزود، بزرگترین مربی و معلم این دوره، یک نفر سویسی به نام پرژیرار (87) است که ادارهی مدارس فریبورگ را به عهده داشت و آثار متعددی نوشته، مطالعه و تحصیل زبانهای جدید، مذهب و اخلاق را توصیه کرد. وی به منطق بیشتر توجه داشت و معتقد بود که دستور زبان باید بتدریج و با انجام تمرینات تدریس شود.پینوشتها:
1- Wilberforce.
2- Niepce.
3- Stephenson.
4- Say.
5- Sismondi.
6- Muller.
7- High Church.
8- Low Church.
9- Méthodistes.
10- Baptistes.
11- Smith.
12- Mormons.
13- Thèse.
14- Antithèse.
15- Synthèse.
16- Monarchiste.
17- Bentham.
18- Œrsted.
19- Ohm.
20- Berzélius.
21- Mitscherlich.
22- de Candolle.
23- Broussais.
24- Corvisart.
25- Laënnec.
26- Philologie.
27- Linguistique.
28- Jocelyn.
29- Eloa.
30- Shelly.
31- Keats.
32- Childe Harold.
33- Lara.
34- Manfred.
35- Alastor.
36- Laon et Cythna.
37- Adonais.
38- Epipsychidion.
39- Endymion.
40- Hyperion.
41- Rückert.
42- Platen.
43- Ghasels.
44- Heine.
45- Intermezzo.
46- Manzoni.
47- Quinatana.
48- Espronceda.
49- Joukovsli.
50- Krylov.
51- Eugène Oniéguine.
52- Œlensehlaeger.
53- Tegner.
54- Frithiof.
55- la Tour de Nesle.
56- Ruy Blas.
57- Sceibe.
58- Grillpaezer.
59- Ottokar.
60- Mérimée.
61- Carmen.
62- Colomba.
63- Benjamin Constant.
64- Nodier.
65- Hauff.
66- les Fiancés.
67- P. L. Courier.
68- Montalembert.
69- Lamennais.
70- Cousin.
71- Quincey.
72- Ram Mihun Roy.
73- Thorwaldsen.
74- Lucerne.
75- Géricault.
76- le Radeau de la Méduse.
77- Derby d’Epson.
78- Constable.
79- ïHokousa.
80- Weber.
81- Freischütz.
82- Euryanthe.
83- Schubert.
84- Ouatuors.
85- Cherubini.
86- Rossini.
87- Pere Giravd.
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}